مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها
وقتی که عالم با وجودت آبـرو داشت باید بـرای بـردن نـامت وضـو داشت بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت زهـرا دمـادم دیـدنـت را آرزو داشـت عصمت ز سیمای تو معلوم است معلوم ای دخــتــر شـیــر خــدا یـا ام کــلــثــوم روح دعا، أخت الـوفا، بنت الوقـاری روح ادب؛ زهـرا نسب حـیـدر تباری مثل عـلـمـداری، شکـوهی، اقـتـداری مانند زیـنـب خـواهـرت هـمـتا نداری پـروردۀ دست عـطـوف چـنـد معـصـوم ای دخــتــر شـیــر خــدا یـا ام کــلــثــوم نـقـش تو در کـربـبـلا انـکـار، هـرگز چون خـواهرت تسلیم استکبار، هرگز در راه کـوفـه تو بگـو یکـبـار، هرگز زینب نشد بی یاور و غمخوار، هرگز ای خـواهـر کـوچـکـتـرِ اربـاب مـظلـوم ای دخــتــر شـیــر خــدا یـا ام کــلــثــوم بر نـاقـه، اطـفـال بـرادر را نـشـانـدی یک لحظه از احوالشان غـافل نماندی خاک از لباس و چادر خواهـر تکاندی مانند زینب جایِ جایش خطبه خواندی کاخ بنی شیـطان به ذلت گشت محـکـوم ای دخــتــر شـیــر خــدا یـا ام کــلــثــوم ای هـمـسفـر مانند زیـنـب با سـرِ یـار ای همقدم با خواهرت در کوچه بازار ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار ای ساقی لب تشنگان بعد از عـلـمـدار یک عمر با این روضه گریانیّ و مغموم ای دخــتــر شـیــر خــدا یـا ام کــلــثــوم یادت نـرفـتـه کـربـلا رنجـی که دیدی از خـیـمه ها با زینـبـت بیرون دویدی بـی بی نـمـی دانم به تـلّ، آیـا رسیدی؟ دیدی خودت یا اینکه از زینب شنیدی با چکـمه زد بر سینه اش آن دشمن شوم ای دخــتــر شـیــر خــدا یـا ام کــلــثــوم |